تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : نادر
تاریخ : چهار شنبه 7 دی 1390
نظرات

 

انسان عامی وساده دلی بود كه ۱۰۰نومان مقروض بود .
 
در همسایگی آن مرد خانواده ای ثروتمند از اهل كتاب زندگی
 
می كردند. آن فرد عامی در راز و نیاز های دائمش با پروردگار
 
آمرانه چنین می گفت :
 
خدایا ! گرفتارم. ۱۰۰تومان می خواهم باید حواله كنی. اگر یك
 
تومان كمتر باشد، قبول نمی كنم . بیشتر هم باشد، نمی پذیرم .
 
 همسایه اهل كناب این مناجات ها را می شنید . شبی پیش خود
 
فكر كرد كه این مرد كه می گوید از ۱۰۰تومان كمتر قبول نمی كنم،
 
بیشتر هم نمی پذیرم .پس ۹۹تومان در كیسه ای گذاشت و از روزنه
 
اتاق ان بنده خدا هنگام مناجات اویزان كرد .مرد خوشحال شد.
 
آن را برداشت و هرچه شمرد، دید ۹۹تومان است .حرص هم مددكرد.
 
نمی توانست از خیر پول ها بگذرد. به یك مرتبه از جا پرید و به درگاه
 
خدا چنین گفت : شنیده بودم حسابگر عجیبی هستی، ولی تا این
 
اندازه باورم نمی شد ..می دانم یك تومان كسری را هم بابت پول
 
كیسه حساب كرده ای !

 سرانجام آن مرد پول هارا تصاحب و همسایه را شگفت زده كرد.

تعداد بازدید از این مطلب: 579
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 54
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 113 صفحه بعد

نادر حیدرنژاد . 09113203206 . املاک حیدرنژاد . ویلا و مستغلات آمل


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود